تنها

تا شقایق هست زندگی باید کرد

تنها

تا شقایق هست زندگی باید کرد

کنکور

سلام بعد از مدتها بازم امدم امروز منم مثه بقیه بچه کنکوریا رفتم و کنکور دادم عمومی ها به نظرم خوب بود ریاضی هم بد نبود اما فیزیک سخت بود انقدر که من گیج زدم و ۵-۶ سوالاو ندیدم و حالا تو سایت سنجش دیدم اتفاقا همون سوالایی هم بود که بلد بودم شیمی هم بد نبود . من برای همه کنکوریا و خودم آرزو می کنم که که قبول بشن شما هم برام دعا کنین که تو رشته مورد نظرم و تو شهر خودم قبول بشم .
نظرات 3 + ارسال نظر
شوالیه سبز پنج‌شنبه 7 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 03:07 ب.ظ http://emailiranian.persianblog.com

دوست عزیز ازمطالب استفاده کردیم
ایام خوشتان را تبریک می گویم برای گرفتن یادگاری به وبلاگ ما سر بزنید یا حداقل وبلاگ من را در لینکستان خود قرار دهید تا زیر سایه شما نسیمی به ما برسد و بازدیدکنندگان شما گوچه چشمی به وبلاگ ما داشته باشند
به علت حجم بالای عکسهای آموزشی ما شمااول تمام صفحه های اینترنتی را ببندید و دقیقا 5 دقیقه صبر کنید تا وبلاگ ما لود شودخیلی خوشحال می شوم از این فرصت نهایت استفاده را ببرید
پیروز باشید به امید روزی که موضوع وبلاگ من باعث ایجاد همکاری دو جانبه وبلاگهایمان شود
http://mamno-13.blogsky.com
ورود برای 13 ساله ها ممنوع
http://dvp.mihanblog.com
برای دخترا و پسرا
http://emailiranian.persianblog.com
http://shovaliehsabz.blogfa.com

حسین پنج‌شنبه 7 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 03:19 ب.ظ http://dardebikesi.persianblog.com

سلام
توکل بر خدا کن.
وبلاگ جالبی داری.
یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبی
دولت آن سرو روان ما را بس
موفق باشی.یه سری هم به ما بزنی خوشحال می شم.یا حق[گل][خداحافظ]

رهگذر... دوشنبه 11 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 11:00 ق.ظ http://ghoroobetanhaq.blogfa.com

زیر این گنبد نیلی ، زیر این چرخ کبود
توی یک صحرای دور، یه برج پیر و کهنه بود
یه روزی زیر هجوم وحشی بارون و باد
از افق، کبوتری تا برج کهنه پر گشود
برج تنها سرپناه خستگی شد
مهربونیش مرهم شکستگی شد
اما این حادثه ی برج و کبوتر
قصه ی فاجعه ی دلبستگی شد
اول قصه مونو تو می دونی تو می دونستی
من نمی تونم برم تو می تونی تو می تونستی

باد و بارون که تموم شد، اون پرنده پر کشید
التماس و اشتیاقو ته چشم برج ندید
عمر بارون عمر خوشبختی برج کهنه بود
بعد از اون حتی تو خوابم اون پرنده رو ندید
ای پرنده من، ای مسافر من
من همون پوسیده ی تنها نشینم
هجرت تو هر چه بود معراج تو بود
اما من اسیر مرداب زمینم
راز پرواز و فقط تو می دونی تو می دونستی
نمی تونم برم تو می تونی تو می تونستی
آخر قصه مونو تو می دونی تو می دونستی
من نمی تونم برم تو می تونی تو می تونستی

رهگذر تنها به روز شد...
اگه بیای خوشحالم می کنی....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد