تو از جوانی ام چه دانی
که دم به دم از صبر ذکر گویی
تو چه دانی که بر پس چهره ی جوانم
دلی سالخورده را پنهان دارم
تو از ناله های درونم چه دانی
که مرا به عشق فرا می خوانی
بس است. من بس کشیده ام
تو داغ های باران را بر چهره ام ندیده ای
که ... تو از جوانی ام چه دانی!!!!